.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
سلاح پنهاني اما كشنده"نگاهي به كاربرد سلاح شيميايي توسط حزب بعث در طول جنگ تحميلي"
حسين زكريايي عزيزي
سلاح پنهاني اما كشنده"نگاهي به كاربرد سلاح شيميايي توسط حزب بعث در طول جنگ تحميلي"



اشاره :
اگر لختي به اطرافمان بنگريم، مي بينيم هر روز گلي از باغ يادگاران جنگ و دفاع مقدس بر اثر جراحات شيميايي، پس از سالها درد و رنج، در باغ شهادت را مي گشايند و به ياران و همسنگران خود مي پيوندند.
اين حاصل جنايتي است كه صدام در طول جنگ مرتكب آن شده و هيچ كدام از كشورهايي كه امروز ادعاي دفاع از حقوق بشران گوش فلك را كر كرده ، چه آن روزها و چه امروز نه تنها از اين موضوع و جنايت ياد نكردند بلكه سكوت اختيار نموده و دست همكاري به سوي حزب بعث دراز نمودند.
آنچه در پي مي آيد تحقيقي است اجمالي بر كاربرد سلاح شيميايي توسط حزب بعث عراق در طول جنگ تحميلي كه از نظر شما بزرگواران و خوبان مي گذرانيم .
رژيم بعث عراق هر گاه در طول جنگ احساس شكست مي كرد به طور ناجوانمردانه اي از سلاح هاي شيميايي استفاده مي نمود تا از شكست حتمي نجات پيدا نمايد.
عراق براي اولين بار عمليات در خيبر به طور گسترده از اين سلاح كشتار جمعي استفاده كرد كه تعداد زيادي شهيد و مجروح برجاي گذاشت و تنها در يك مورد در هورالهويزه در تاريخ ٨/١٢/٦٢ حدود هزار و يكصد نفر مصدوم شدند.
براي دومين بار نيز در عمليات بدر از تاريخ 63/12/20 تا 64/1/29  قريب به ٥٠ مورد اقدام به اين جنگ نابرابر و ناجوانمردانه نمود.
اين موارد طبق گفته سروان عراقي، حميد حسين فلك در كتاب "عمليات عبور" با نظر سرهنگ هشام معدوم صورت گرفت كه خودش اعتراف نمود که: "عمليات گلوله باران شيميايي در هور و عمليات بدر با نظر من انجام گرفت".
در عمليات والفجر هشت نيز كه در تاريخ ٢٠ بهمن سال ٦٤ انجام گرفت، عراق در هشت مورد دست به بمباران شيميايي زد كه در يك مورد آن در جاده فاو ـ بصره درحمله به محل تجمع نيروها ، حدود "هشت هزار و پانصد نفر" مصدوم و مجروح شدند.
در اين عمليات ارتش بعثی عراق از گازهاي خردل ، سيانور ، اعصاب و خون استفاده كرد!
سروان عراقي حميد حسين فلك اعترافاتي دارد كه مطلب را از زبان خود او مي خوانيد:
او مي گويد: وقتي نيروهاي ما در عمليات والفجر8  حمله شيميايي خود را آغاز كردند.
در آن لحظات احساس مي كردم كه ما چه قدر جنايتكار هستيم و فرماندهي ملعون ما چقدر در حق انسانيت جنايت مي كند!
گلوله هاي شيميايي به صورت انبوه به سوي نيروهاي اسلامي شليك مي شد.
گازهاي خردل و اعصاب كه به هيچ كس رحم نمي كنند، در منطقه پخش شد.
در اين باره تلگرافي به دست ما رسيد: نيروهاي ايراني حاضر در فاو ، براي تكميل پيروزي خود از سلاح هاي شيميايي استفاده خواهند كرد، از اين رو لازم است تا اطلاع بعدي از تجهيزات مقابله با حمله شيميايي استفاده شود. هر موقع كه نيروهاي ما قصد حمله شيميايي داشتند از اين تلگراف ها استفاده مي كردند، فرماندهي مي گفت: دشمن قصد حمله شيميايي دارد.
هدف فرماندهي اين بود كه به افسران و سربازان عراقي بگويد كه نيروهاي ايراني پايبند به اصول انساني نيستند و رحم و مروتي ندارند.
اما در اين ميان يك معجزه به وقوع پيوست، اين عبارت را با ايمان كامل مي گويم.
 اداره هواشناسي عراق ، قبل از استفاده از سلاح هاي شيميايي شرايط جوي و جهت باد را مورد بررسي و مطالعه قرار داده بود. اما با تغيير جهت وزش باد ، همه چيز به هم ريخت و گازهاي سمي را به سمت نيروهاي خودي آورد. اين يك درس الهي بود. خداوند مي خواست به دست خودمان ، ما را مجازات كند!
سرهنگ دوم صبحي السراج مسئول فني جنگ شيميايي در سپاه هفتم مي گفت : چند روز قبل از حمله، شرايط جوي را بررسي كرده بودم ، نبايد وزش باد تغيير مي كرد. تعجب مي كنم كه چنين شد! من هرگز اشتباه نمي كنم .
سرهنگ سراج به ماهر عبدالرشيد گفت : من تمام سعي خود را كردم و از همه اطلاعاتم استفاده كردم، اما به نظر مي آيد تقدير الهي چيز ديگري بوده است.
سرتيپ عبدالرزاق الحلي گفت: هنگامي كه سرهنگ دوم السراج صحبت مي كرد و عمليات شيميايي را كه عليه نيروهاي ايراني ترتيب داده بود، براي ماهر عبدالرشيد شرح مي داد. حاضر و شاهد بودم. ماهرالرشيد سرش را تكان مي داد و سرهنگ از فداكاري ها و قهرماني هايش مي گفت:
بالاخره سرهنگ گفت: تيمسار!  من بايد چه كنم؟
ماهر عبدالرشيد جواب داد: من چيزي نمي گويم، بايد از فرمانده كل نيروهاي مسلح سئوال كرد.
 آيا خودت مي خواهي بشنوي؟ سرهنگ جواب داد: بله، ماهر عبدالرشيد گفت: سرورم! سرهنگي كه شرايط جوي را بررسي كرده بود، الان مقابل من ايستاده، مي فرماييد با او چه كنيم و صدام گفت:
من چيزي نمي خواهم، جز اين كه به منطقه عملياتي شيميايي برود و در رنج و دردي كه برادرانش به آن گرفتار شدند، سهيم شود.
سرهنگ السراج چاره اي جز پذيرش دستورات نداشت، با يك خودروي حامل مواد شيميايي به منطقه اعزام شد، اما با هوش و ذكاوتي كه داشت، تسليم نيروهاي ايراني شد و خودروي پر از مواد شيميايي را آتش زد.
سروان حميد حسين فلك تلفاتي را كه به واحد ارتش عراق وارد شد را اين گونه مي شمارد:
١ ـ تيپ پنجم گارد رياست جمهوري، هفتاد درصد
٢ ـ تيپ شش گارد رياست جمهوري، هفتاد و پنج درصد
٣ ـ تيپ زرهي، شصت در درصد
٤ ـ تيپ تكاور از سپاه چهارم ، پنجاه در صد
"ومكروا و مكرالله والله خيرالماكرين"               آيه ٥٤ سوره مباركه آل عمران
شديدترين و گسترده ترين و بالاترين ارقام شيميايي عراق مربوط به عمليات كربلاي ٥ است .
قبل از اين عمليات هواپيماهاي عراقي در ١٠ مورد و توپخانه در پنج مورد محورهاي مختلف را مورد حمله شيميايي قرار دادند و پس از شروع عمليات نيز در ٢٨/١٠/٦٥ تا اسفند ماه ٦٥ بار ديگر نيز از تسليحات شيميايي استفاده كرد. متجاوز از هفت هزار گلوله توپ و خمپاره حاوي مواد سمي!
اقدام ديگر عراق در تاريخ هفتم تيرماه سال ٦٦ صورت گرفت كه چهار نقطه از شهر سردشت را مورد حمله شيميايي قرار داد و بر اثر اين حملات هشت هزار نفر مصدوم شدند و بالغ بر 130 تن جان باختند و شهر سردشت به عنوان نخستين شهر قرباني تسليحاتي شيميايي در جهان بعد از هيروشيما شناخته شد.
در فروردين و ارديبهشت همان سال نيز هشت روستاي كردنشين در شمال عراق و شانزده روستاي ديگر در شرق استان اربيل و شمال سليمانيه هدف حمله قرار گرفت .
اما حكومت عراق در ددمنشانه ترين اقدام جنگي، شهر كردنشين حلبچه را در ٢٧ اسفند ماه ٦٦ مورد هدف بمباران شيميايي قرار داد كه بيش از پنج هزار كودك و زن و مرد كرد در اين حمله ناجوانمردانه جان خود را از دست دادند.
اگر چه گاهي جنگ به حلبچه و نواحی اطراف آن  نيز كشيده مي شد، اما زندگي نسبتاً عادی در آن جريان داشت و مردم مظلوم و بي دفاع آن به زندگي روزمره خود مشغول بودند، غافل از اين كه حكومت افلقي سردار قادسيه به هيچ كس رحم نمي كند و در زماني كوتاه همه هستي شهرشان را در كام اژدهاي سلاح شيميايي فرو مي برد.
خبر ، بسيار دردناك و فاجعه آميز بود ، به طوري كه تمام شنوندگان را بي اختيار در هاله اي از بهت و سردرگمي قرار مي داد و تنها اين كلام را به لب مي گرفت:
"باي ذنب قتلت"  به چه گناهي كشته شدند
دو تن از عكاسان دفاع مقدس از اولين دقايق ورود خود به شهر حلبچه مي گويند.
 مهدي جمشيدي:  مردماني را ديدم كه بر زمين ريخته بودند. من پدران و مادراني را ديدم دست در دست فرزندان شان ، من مادراني را ديدم كه كودكان شان را به سينه مي فشردند. من همه جا آنان را ديدم . دراتاق ها ، زير زمين ها ، كوچه ها و خيابان ها.
من آنان را ديدم همچون برگهاي خزان ، با لكه هايي به رنگ زرد و قرمز و قهوه اي كه بر اندام شان نقش بسته بود. نقش هايي كه اينك نماي رنگ پريده اي از آن پيش روي شماست .
احمد ناطقي: در يكي از كوچه هاي شهر حلبچه از خانه اي، بچه اي را سالم بيرون آورديم.
بچه ناگهان خود را بر روي مردي در خيل شهدا انداخت. هيچ كس نمي توانست بچه را از آن مرد جدا كند. او دست هايش را بر گردن آن مرد در هم مي فشرد.
آري ! اين گونه قامت سبزپوش سروها و صنوبرهاي حلبچه در آستانه بهار به زردي پاييز گراييد و حلبچه در دود مرگ و مردمش در خاك مدفون شدند.
اين قطره اي بود از درياي جنايت كافران بعثي.
و لعنت الله علي القوم الظالمين
منابع:
1. روزنامه اطلاعات، فروردین 1367، به ویژه گزارش روزهای 9 و 10 و 11/1/1367. ص5.
2. روزنامه کیهان، 8/1/1367، ص آخر.
3 محمود یزدان فام : «نظام سیاسی عراق و تصمیم گیری­های امنیتی در جنگ»
4- مجید مختاری، چند مسئله راهبردی (مجموعه مقالات)، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص21- 48.
4. www.cnn.com
5. روزنامه حیات نو، 26/6/1381، ص4.


حسين زكريايي عزيزي
قائم مقام دبيركل مجمع خبرنگاران ونويسندگان مطبوعاتي دفاع مقدس


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

حميد جمرک 29 مهر 1386
جناب زكريايي، بابت مطالب زيباي شما تشكر مي كنم.
خدا خيرتان دهد.
از سايت شمال نيوز هم تشكر مي كنم.
زهرا 5 آبان 1386
ضمن تشکر ازنویسنده محترم وهمچنین سایت شمال نیوز باید اعتراف کنم تاکنون جنایت های حزب بعث عراق را از زبان خودشان نشنیده بودم واقعا جالب بود.خدا خیرتان دهد.
علی معصومی(وزوایی) 15 آبان 1386
سلام به همه دوستان شمالی بخصوص شمال نیوزهای عزیز
مطلب خوب وبامحتوایی بود وهمانطور که دوست دیگر ما گفت از زبان بعثی ها گفتن کار جالب ومستندی است که کمتر در این زمینه کار شده.

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.082 seconds.